Saturday, March 11, 2006


هوالحی القیوم
سرنوشت یعنی آنچه بکاری همان بدروی. سرنوشت یعنی در جهت رضای حاکم حی آسمان حرکت کردن؛ در مسیر
رودخانه ی الهی شنا کردن؛ از قوانین آسمان تبعیت کردن.سرنوشت یعنی همانی که در بند آنی . سرنوشت یعنی
همانی که تسلیم آنی ؛ همانی که درباره ی خودت و جهان اطرافت می اندیشی ؛ می گویی و یا بر اساس آن عمل
می کنی . سرنوشت یعنی آنچه به آن توجه می کنی .سرنوشت یعنی شناخت من ؛ آنچه از آن برخواستی و آنچه به
آن باز می گردی و شناخت من یعنی شناخت او (حاکم حی آسمان) پس سرنوشت یعنی سفری از من به سوی او
یعنی یکی دیدن و یکی گفتن و یکی جستن . سرنوشت یعنی از نو نوشتن و از نو نوشتن یعنی تازه بودن ؛ در لحظه
بودن یعنی نو به نو متعالی اندیشیدن ؛ به گذشته عادت نکردن و به آینده نچسبیدن . سرنوشت یعنی نوشت خدا را
از سر خواندن ؛ سرنوشت یعنی در راه نوشت خدا سر و دل باختن ؛ سرنوشت یعنی مکتوب را تازه نگریستن و
دوباره نوشتن و دوباره سرشتن ؛ پایان نداشتن


سرنوشت یعنی هر آنچه در هستی رخ میدهد
درجهت خیر و صلاح من است